سایناساینا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

ساینا , عسل مامان و بابا

همه کس مامان و بابا

  سلام عزیز دل مامان دختر گل گلم اومدم که کلی‌ باهات حرف بزنم هفتهٔ پیش به همراه بابا رفتیم دکتر واسه چک کردن دوباره شما آقای دکتر گفتن امروز می‌تونیم دوباره ببینیمت وای که نمیدونی‌ منو بابا چقده ذوق کردیم قربون هیکلت برم من چقده بزرگ شدی و چقده خواستنی و خوشگل بودی دستت را تکون می‌دادی و پلک می‌زدی با بابا کلی‌ ذوق کردیم و ازت فیلمم گرفتیم واستون swing خریدیم کلی‌ خوشگله کیفتون هم رسید عکساشو میزارم اینجا واست دختر گلم منم ۲ هفته دیگه از سر کار میم بیرون ۱۵ آگوست مرخصیم شروع می‌شه همه کسم خیلی‌ دوست دارم  بابا هم کلی‌ سلام میرسونه بوس واسه دستای خوشگلت...
11 مرداد 1390

سکسکه

الهی قربونت برم من 20 دقیقه بعد از اینکه بیدار شدم داشتم باهات صحبت می کردم یه دفعه شروع به سکسکه کردی امروز اولین با بود که سکسکه شما را احساس می کردم 30 ثانیه طول کشید امروز شما 30 هفته و 1 روز دارین خیلی دوست دارم گل نازم الان هم دوتایی حاضریم بریم سر کار.دعا کن زود امروز تموم شه و زودی بیاییم خونه عاشقتم دختر گلی
11 مرداد 1390

سلام فرشته کوچولوی مامان

منو ببخش که این همه دیر دیر به اینجا سر می زنم نه اینکه یادت نیستم نه ه ه ه .... سر کار وقتی واسم نمیذاره 32 روز دیگه سر کار دیگه نمیرم و قول میدم بیشتر به اینجا سر بزنم جونم واست بگه بابایی دیشب واست اولین قصه را تعریف کرد و فکر کنم کلی ذوق کردی آخه همش تکون می خوردی زیر دست بابا الهی قربون تکونات برم هر وقت زیر دست بابا تکون می خوری بابا کلی ذوق می کنه و همش قربون صدقت می ره کلی واست خرید کردم عکساش را می ذارم واست اینجا دوست دارم گل قشنگم 
23 تير 1390

روز پدر

عزیز دل مامان امروز بعد از سه هفته بازم وقت دکتر بود و اونجا صدای قلبت را دوباره شنیدیم یه اتفاق جالب این بود که امروز بابا یی دستش را گذاشت رو شیکم من و ازت گله کرد که چرا دیگه دستش را فشار نمیدی به دفعه تکون خوردی و با با کلی ذوق کرد بنا به دستور شما هدیه بابا را آماده کردم به همراه گل و نامه شما واسه بابا جونی حالا هم منتظریم که بابا بیاد خونه خدا کنه قبل اینکه من و شما خوابمون ببره بابا بیاد خونه اینم عکس کادوی شما   یه دنیا دوست دارم عزیز دلم ...
27 خرداد 1390

baby rus

سلام عزیز دل مامان قربون تکونات برم من دیروز به همراه بابا رفتیم baby rus و دوتایی همش ذوق اومدن تو را می کردیم و تو وسایل چرخ میزدیم واست خرید می کردیم و عشق می کردیم قربونت بر م من  یه دنیا دوست دارم عسلم ...
10 خرداد 1390

سلام عزیز دل مامان

الهی من قربون اون قیافه خواستنی ات بشم   هزار تا سلام مدتها است که می خواهم شروع کنم واست بنویسم اما یه ذره می ترسیدم جونم واست بگه نی نی قبل شما من و بابا را تنها گذاشت همش نگران بودم تو هم ممکن ما را تنها بذاری مامان قربونت  بره الان 20 هفته و 5 روز که تو شیکم مامان هستی حدود 1 هفته است هر دقیقه اعلام حضور می کنی  دیروز واسه اولین بار وقتی بابا دستش را گذاشت رو شیکم من تو یه دفعه دست بابا را فشار دادی و بابا کلی ذوق کرد عسل مامان امروز به من و بابا گفتن شما دختر خانم هستی بابا کلی ذوق داشت و با اینکه باید می رفت سر کار به اصرار با هم رفتیم و اولین لباست را خریدیم گل مام...
7 خرداد 1390