من 21 روزه شدم
سلام
من امروز21 روزه که به دنیا اومدم
این مدت نشد بیام و به وبلاگم سر بزنم
الان می خوام یه شرح کوتاهی بدم از روزهایی که گذشته
مامان سعی کرد من را به روش طبیعی به دنیا بیاره اما من چون یه عالمه لپ داشتم نشد و مامان را سزارین کردن
وقتی به دنیا اومدم خوب خوب چشام را باز کردم و اول بابایی را بالای سرم دیدم که یه دفعه سکسکه کردم و گریه.
مامان اولین سوالش این بود : ساینا چشاش بازه؟
بعدش بابا من را داد دست مامان که مامان من را ماچ کنه
من 4 کیلو 50 گرم بودم با 56.5 قد
وقتی سکسکه می کنم کلافه می شم و مامان باید یه عالمه بغلم کنه
ما 3 روز بیمارستان بودیم و3 اکتبر اومدیم خونه
یه تاب دارم که عاشقشم
عاشق موزیک تختم هم هستم
من خوب غذا می خورم و بعدش هم می خوابم
6روز بعد کشاله رانم سوخت و بابا کشفش کرد و تا صبح واسم فوتش کرد
روز 8ام رفتم مهمونی خونه خاله هدی یه مناسبت ورود مینا
16 روز طول کشید تا نافم افتاد و روز 17ام اولین حموم را رفتم وای خیلی خوش گذشت بابا حسابی من را شست
من عاشق صدای قلب مامانم هستم و دوست دارم باصدای قلب مامان بخوابم
اسم دکترم جوزف الیا هست و 1 هفته بعد از تولدم من را بردن دکتر واسه چکاپ
اولین باری که خندیدم 11 روزم بود و مامان و بابا کلی ذوق کردن
از همین جا دوباره از دکتر برادران تشکر می کنم که من را به دنیا اورد و سالم تحویل مامان و بابا داد
از خانم معلم هم ممنونم که همه جا با ما بودن و همش به من سر میزنه و واسم کادو میاره
دوباره میام و کلی حرف می زنم