روز پدر
عزیز دل مامان
امروز بعد از سه هفته بازم وقت دکتر بود و اونجا صدای قلبت را دوباره شنیدیم
یه اتفاق جالب این بود که امروز بابا یی دستش را گذاشت رو شیکم من و ازت گله کرد که چرا دیگه دستش را فشار نمیدی به دفعه تکون خوردی و با با کلی ذوق کرد
بنا به دستور شما هدیه بابا را آماده کردم به همراه گل و نامه شما واسه بابا جونی
حالا هم منتظریم که بابا بیاد خونه
خدا کنه قبل اینکه من و شما خوابمون ببره بابا بیاد خونه
اینم عکس کادوی شما
یه دنیا دوست دارم عزیز دلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی